متن و عکس فانتزی / عاشقانه
دلـهـای مـا کـه بـه هـم نـزدیـک بـاشد،دیـگر چـه فـرقـی مـی کـند کـه کـجای ایـن جـهان بـاشیـم..
ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ! ﻣﺜﻼ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﮐﻪ می گوﯾﻨﺪ: ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪﻡ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ می گوﯾﺪ: ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﯾﺎ ﭼﻪ می داﻧﻢ ﻫﺮﭼﻪ! ﺍﺻﻼ ﻣﻌﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭد! ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ می پرﺳﺪ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﯽ: ﭼﻮﻥ “ﺩﻭﺳﺘﺶ دارم”…
ﺁﻧـــﮑـــﻪ ﻭﺍﻗـــﻌـــﺎ ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺭﺩ !ﺑــــﻪ ﺳــــﺎﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺑــــﻮﺩﻧــــﺖ ﮐــــﻔــــﺎﯾــــﺖ ﻣـــﯿـــﮑـــﻨــﺩ
ﻭ ﻫـــﺮﮔـــﺰ ﺍﺯ ﺗــــﻮ ﻧـــﻤـــﯿـــﺨــواهد ” ﺭﻗـــــــﺎﺻــــــﻪ ” ﺳــــﺎﺯﻫـــﺎﯾــﺶ ﺑــــﺎﺷـــﯽ…
اینکه چقـدر از آن…! روز هـا گذشتـه…! یا اینکه چقـدر هر دویمان…! عـوض شـده ایم…!
یا اینکـه هرکداممـان…! کجایِ دنیـا افتـاده ایم…! اصلا مهـم نیست.. ! باز باران کـه ببارد…!
هر وقـت که میخواهد باشد…! دلم هـوایـت را میکنـد…!
هــوس کـرده ام کـه تــو بـاشـی مـن بـــاشـم و هیچـکـس نبـاشـد
آنگاه داغتـرین آغـوش ها را از تنـتـــ و شیـریـن تـریـن بــوسه ها را از لبـانتــ بیـرون بکشم
بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایــی کـه میخــــواهمتــ و نیستی
در نبودت گریه ها کردم، در آغوشم بگیر … گریه کردم، گریه ها هر دم،در آغوشم بگیر
ابر دلتنگی کمی لبریز باران ها شده زیر چتر آهسته و نم نم در آغوشم بگیر
با همان شرم و حیای ناز و معصومانه ات چشم خود بگذار روی هم، در آغوشم بگیر …
ﮔﺎﻫﯽ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾش , ﻧﮕﺎﻫﺶ ,ﮐﻼﻣﺶ , ﻭﺟﻮﺩﺵ و ﺑﻮﺩﻧﺶ
ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﯽ…
اثری نمانده از من، به جز این دو دست خالی نه ترانه ای نه شعری نه تبسمی نه حالی تو کجای قصه هایی که ندارمت نشانی ز کرم عنایتی کن بگذر از این حوالی به چه خوش کنم دلم را؟ به توهم و خیالات؟ نه به دیدنت امیدی نه به بودنت وصالی شب و روز در عبورند و فقط خدای داند که چقدر خسته ام من ز گذشت این توالی اگر آه بود و حسرت تو ببخش نازنینم همه چیز بی تو سخت و همه چیز با تو عالی
اهل دل ، دل مینوازد ، دل شکستن کار نیست هرکه باشد بی محبت واقف اسرار نیست عاشقی هستم که منت میکشم بر وصل یار منت دلبر کشیدن عاشقان را عار نیست در گلستان گرد گل بسیار گردیدم ، ولی از هزاران گل یکی حتی مثال یار نیست آنقدر نالیدم آخر باغبانی دید و گفت رو تو غمخواری بجوی این غم که بی غمخوار نیست گفتم آخر من گلی گم کرده ام در این دیار گفت پیدا کردنش آسان بود ، دشوار نیست از گلستان دل بریدم راهی صحرا شدم دیدم آنجا جلوه ای از پرتو دلدار نیست از پس پرده صدایی ناگهان آمد به گوش گفت اسیرت کردم اما نیتم آزار نیست
گاهی برگرد و بغلم کن برگرد وتنگ بغلم کن وقتی حافظه ی تن بیدار می شود هوس قدیمی دوباره در خون می دود وقتی لب ها و بوسه ها یادشان می آید ودست ها هوای لمس تو را دارند گاهی برگرد و بغلم کن و مرا با خود ببر در شب…
.
.
متن و عکس فانتزی عاشقانه,عکس فانتزی دختر و پسر,عکس فانتزی و کارتونی دختر و پسر با متن زیبا,عکس های زیبا با متن,عکس بغل و بوس عاشقانه با متن,عکس کارتونی لاو,تصاویر کارتونی و فانتزی عاشقانه دو نفره با متن زیبا,عکسهای کارتونی عاشقانه,متن های عاشقانه زیبا با عکس فانتزی دختر و پسر,عکس های فانتزی بوس و بغل,عکس فانتزی برای پروفایل